Web Analytics Made Easy - Statcounter

نسل‌تازه‌ای که از دل اصولگرایان بیرون آمده‌اند، پرزحمت توانستند دولت داشته باشند، اما دولت به جای آنکه تمام و کمال به آنها وفادار باشد، میان آرای گوناگون اصولگرا تقسیم شد. این هم‌نشینی حالا برای پدران اصولگرا سخت است و پسران پایداری هم آن را تاب نمی‌آورند. به همین دلیل دولت هنوز به دو سال نرسیده است، ایستگاه به ایستگاه و فصل به فصل، وزیر و رئیس پیاده کرده تا این کشتی، یکدست و یک‌خط باشد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

تازه‌ترین تیر و ترکش‌ها سمت عزت‌الله ضرغامی است که خود را در قد و قامت یک رئیس‌جمهور می‌دید، اما در نهایت به وزارت رضایت داد. وزارتی که بی‌حاشیه نبوده است، مدیریت آن مورد نقد قرار داشته، اما آنچه بیشتر او را در تیررس خطر جابه‌جایی قرار داده، موضع‌گیری‌های اجتماعی و فرهنگی است. او از تساهل در برابر منتقدان حرف می‌زند و تلاش می‌کند نگاهی رحیم در مقابل کسانی داشته باشد که حتی کشف حجاب کرده‌اند، این نگاه مطلوب و مقبول پایداری نیست. در هر شرایط غیرطبیعی و غیرعادی که نمونه آن را می‌توان در ناآرامی‌های سال گذشته دید، فرصتی فراهم شده که لایه تازه‌ای خود را نشان دهد که بر اخلاف اسلاف و پدرانش، تاب و تحمل کمتری دارد. به ازای هر دوره از تغییر و تحولات در ایران، جناح‌های سیاسی نیز یک بار پوست انداخته‌اند و جوانه تازه‌ای برای تغییرات زده‌اند. تغییراتی که همواره منتقد اسلاف خود بوده‌اند و آنها را به کندروی و رواداری محکوم کرده‌اند. راست جدید نیز در انتقاد به اصولگرای سنتی که ریشه و ارتباط با بازار داشت، در واکنش به جبهه اصلاحات شکل گرفت.

اصولگرایی از دل اصولگرایی

اوایل دهه هفتاد، تازه جنگ تمام شده، ارابه‌های پرسرعت سازندگی به راه افتاده‌اند، خاک خسته شخم می‌خورد، ربان قرمز کارخانه‌ها یکی یکی بریده می‌شود و توسعه افسار گسیخته پیش می‌رود و البته هنوز از «توسعه سیاسی» خبری نیست. در این شرایط، «جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی» سال ۷۱ -۷۰ با انجام کارهای فرهنگی آغاز به کار می‌کند و لیست خود را برای مجلس پنجم معرفی می‌کند. این انتخابات در سال ۷۴ برگزار شد. رئیس آن مجلس علی‌اکبر ناطق نوری بود و نواب رئیس نیز حسن روحانی و محمدعلی موحد کرمانی بودند. این مجلس در دست طیف اصولگرا و تکنوکرات‌های جدید بود. با شکل‌گیری دولت اصلاحات در سال ۷۶، دو تن از نمایندگان همین مجلس به وزارت رسیدند. سیدعطاءالله مهاجرانی و عبدالله نوری. وزرایی که به سختی از این مجلس رای اعتماد گرفتند و در همین مجلس هم استیضاح شدند. جمعیت ایثارگران، اگرچه رویکرد و مشی مخالفی با دولت اصلاحات داشت و تاب تحمل آن را نداشت، اما در ۵ مرداد ۱۳۷۸ مجوز فعالیت حزبی آن از کمیسیون ماده ۱۰ احزاب دولت اصلاحات صادر شد.

حسین فدایی از شخصیت‌های محوری و کانونی این گروه است که به پشتوانه فعالیت‌های انقلابی و سابقه جبهه و جنگ توانست مدیریت و رهبری این جمعیت را به دست بگیرد. جمعیتی که از محمود احمدی‌نژاد، عزت‌الله ضرغامی، علی دارابی، روح‌الامینی، ابوترابی تا الیاس نادران و داوود دانش‌جعفری را در برمی‌گرفت. جدی‌ترین فعالیت جمعیت ایثارگران، ورود چهره‌های شاخص آن در مجلس هفتم و خیز برای ریاست‌جمهوری در انتخابات سال ۱۳۸۴ بود. انتخاباتی که نتیجه آن بسیاری را شوکه کرد و انتظار نداشتند از پس دولت اصلاحات، دولت اصولگرایی با ریاست محمود احمدی‌نژاد تشکیل شود. اما این نخستین واکنش به دوره اصلاحات با آن حجم از تغییر و رویکرد تازه بود. حضور و بروز دولتی پوپولیستی با پوسته انقلابی.

جمعیت ایثارگران اگرچه در دور اول حامی محمدباقر قالیباف بود، اما وقتی کار به دور دوم کشید و قرار شد هاشمی‌رفسنجانی با احمدی‌نژاد رقابت تن به تن داشته باشند، تمام قد پشت احمدی‌نژاد ایستاد و آن را کاندیدای اختصاصی خود خواند. مردی که خود را از جنس مردم می‌خواند و خود را با شهید رجایی که تصویری مقبول در ذهن ایرانیان داشت مقایسه می‌کرد، در نخستین دوره ریاست‌ جمهوری افرادی مانند رحیم‌مشایی، هاشمی‌ثمره و بقایی را با عناوینی نه چندان دهان پرکن وارد دولت کرد. افرادی که حاشیه‌سازان خوبی بودند. حمایت از احمدی‌نژاد برای ۴ سال دوام داشت تا انتخابات ۱۳۸۸ که اتفاقی عجیب در تاریخ سیاسی را نیز به همراه داشت. احمدی‌نژاد، هنوز بر کرسی ریاست‌جمهوری ننشسته، خط و ربط خود را جدا کرد، همه آرا را محصول تلاش و محبوبیت مردمی خود دانست و تلاش جمعیت ایثارگران را هیچ و پوچ کرد.

مهم‌ترین رویگردانی او را می‌توان در چینش تیم جدیدش دانست که به سمت یاران و رفقای قدیمی رفت. رحیم‌مشایی، هاشمی‌ثمره و بقایی. خانه‌نشینی او، انتخاب مشایی به عنوان معاون اول، مخالفت با مصلحی به عنوان وزیر اطلاعات، همه و همه بر اختلافات در جبهه اصولگرایی، دامن زد و آن را چند شقه کرد. جمعی پای احمدی‌نژاد ماندند. گروهی جدا شدند و با نام جبهه پایداری فعالیت خود را آغاز کردند و اصولگرایان‌نو نیز با چهره‌هایی از جمله قالیباف و لاریجانی راهشان را جدا کردند. اینها اگرچه همه از دل اصولگرایان نو بیرون آمده‌اند، اما مشی متفاوتی دارند، حتی نسبت به یکدیگر. این تفاوت را می‌توان در بخش فرهنگی و اجتماعی عمیق‌تر دید. مماشات و مدارا و رواداری برای آنها معنایی ندارد، موضوعی که در مسلک کسانی مانند ضرغامی و قالیباف و ناطق‌نوری و لاریجانی از جبهه اصولگرایان قابل پذیرش است. از این جمع، می‌توان گفت دو نفر تن به حذف داد، یکی به ریاست مجلس و دیگری به وزارت رسید.

مردی که بعد از دوره ریاست بر صداوسیما و دوره‌ای سکوت و خانه‌نشینی، تلاش کرد چهره‌ای متفاوتی از خود نمایش دهد که با ضرغامی پیشین متفاوت باشد. صبحانه‌خوری با چهره‌هایی از طیف‌های مختلف سیاسی و فرهنگی که از سال‌های ۹۸ و ۹۹ شروع شد و موضع‌گیری‌های متفاوت در اتفاقات اجتماعی و سیاسی که تلاش می‌کرد همدلی بیشتری با گروه‌های مختلف داشته باشد و در همان حال فعالیت خود را در شبکه‌های اجتماعی اینستاگرام و توییتر افزایش داد تا ضرغامی تازه‌ای را معرفی کند. به واسطه سال‌ها فعالیت در صداوسیما، چهره‌ای فرهنگی برای خود ساخته است و به همان دلیل هم خود را از اهالی هنر و فرهنگ می‌داند و همواره معتقد است باید از در دوستی و آشتی با آنها درآمد. درست نقطه مقابل برخی سیاستگذاران که حذف هر یک از سلبریتی‌ها از عادل فردوسی‌پور تا بازیگران را، راه نفس تازه‌ای برای مردم، فرهنگ و رسانه می‌دانند.

ضرغامی در اینستاگرام و توییترش روایت‌هایی از مواجهه با زنان و دخترانی دارد که در گروه کشف‌حجاب‌کنندگان تعریف می‌شوند، در هیچ کدام از روایت‌ها، او با آنها مقابله نمی‌کند، آنها را نادیده نمی‌گیرد و در مقابل معتقد است که باید با آنها مدارا کرد. اگرچه ضرغامی، برای انتخابات ریاست‌جمهوری ناکام ماند، اما به رسم حمایت از کاندیدای برنده، یک کرسی در هیات وزیران به او رسید. چنان که دیگرانی هم از آن سهم بردند.

اصولگرایان میانه‌رو مثل برف آب می‌شوند

در هر دوره و به خصوص پس از تحولات اجتماعی و سیاسی، تغییرات قابل توجهی در گروه‌های سیاسی ایجاد می‌شود، گروهی تندروتر دسته تازه‌ای را تشکیل می‌دهند که قرار است کمی‌ها و کاستی‌ های حتی پدران و برادران خود را که روزی یک خاستگاه داشته‌اند، جبران کنند. دولت رئیسی، در ابتدا متشکل بود از گروه‌های مختلف و البته همه منتسب به اصولگرایان. اما این جمع آن‌چیزی نبود که پایداری‌ها انتظارش را داشتند. ستادهای انتخاباتی را آنها برای رئیسی برپا کرده‌ بودند، آنها برنامه داشتند و احتمالا آنها هیات دولت را باید تعیین می‌کردند، اتفاقی که در چینش کابینه رخ نداد. تنها راه، پیاده کردن یکی یکی این افراد بود. خانه‌تکانی در وزارتخانه‌های تعاون،کار و رفاه اجتماعی، جهادکشاورزی، آموزش و پرورش، راه‌وشهرسازی، صمت و همچنین روسای بانک مرکزی و سازمان برنامه و بودجه از آن جمله بوده است. اما این نمی‌تواند پایان کار باشد. هنوز افرادی هستند که باید جا را خالی کنند از جمله ضرغامی. هم‌زمان با شروع ناآرامی‌های پاییز سال گذشته، رویکردهای مختلفی در حوزه‌های حجاب و برخورد با معترضان شکل گرفت.

ضرغامی از جمله چهره‌هایی بود که تلاش کرد با وجود حضورش در دولت و به عنوان یک وزیر، موضع تند و تیز اتخاذ نکند. موضوعی که خوشایند هسته مرکزی پایداری نبود. از همان زمان بود که او در تیررس قرار گرفت. رسانه‌های آنها توپخانه‌شان را به سمت او گرفتند تا زیرپایش سست شود و جا برای دیگری باز شود. این خبری است که برخی منابع آن را تایید می‌کنند. تلاشی که از ۷-۸ ماه قبل آغاز شده تا هر طور شده پشت ضرغامی را به خاک بمالد و او را هم حذف کند. البته شک و شبهه‌ای هم در مورد مخبر وجود دارد. او هم اخیرا تحت فشارهای فزاینده قرار گرفته است. البته برای او اما و اگرهایی هم وجود دارد. «پرویز فتاح» وزیر دولت احمدی‌نژاد، گزینه مورد نظر مخالفان مخبر است که اگر امکانش فراهم باشد جای مخبر را بگیرد.

گزینه دیگری که پایش بر لبه تیغ حذف است، ضرغامی است. احتمال رفتن او با جریان اخیر حافظیه تقویت شد. یک خواستگاری در حافظیه، منجر به بازداشت و برکناری دو مدیر و بسته شدن موقت حافظیه شد. بخشی از کنش‌ها و واکنش‌ها به جریان خواستگاری نیز به جبهه پایداری بازمی‌گشت. بعد از دو روز، آقای ضرغامی به عنوان وزیر گردشگری و صنایع دستی برای وساطت و پادرمیانی وارد شد و توانست مدیرش را آزاد کند. علی دارابی نیز که از دوران جمعیت ایثارگران با ضرغامی است و در صداوسیما نیز قائم‌مقام وی بود، در نقد برخورد اخیر نامه‌ای با عنوان «دولت در دولت» نوشت و در جایی از آن با عنوان به کجا چنین شتابان نوشت: «با این رفتارها و احکام غیر قابل قبول قضایی به دنبال اثبات چه چیزی هستیم؟!» به نظر می‌رسد این برخورد، بیش از آنکه تقابل دولت با دولت باشد، مقابله و تسویه‌حساب جبهه پایداری با پسران میانه‌روی اصولگراست که با برادران سازگاری ندارند و مدام قصه یوسف و برادران را تداعی می‌کند که در نهایت چاره‌شان چاه شد.

اما هسته پایداری در دولت فرصت‌های زیادی برای جابه‌جایی ندارد.دولت قبل از آن که به فکر تغییر و جابه‌جایی تازه‌ای باشد،باید نگران حجم تغییرات در کمتر از دوسال باشد. حجم تغییرات می‌تواند دولت را از حدنصاب بیندازد؛ به گونه‌ای که کابینه یک‌بار دیگر در مجلس حاضر شود و رای اعتماد بگیرد. این اتفاق در شرایطی رخ می‌دهد که نیمی از کابینه دچار تغییر شود. اکنون ۱۸وزارتخانه در دولت وجود دارد. در صورتی که تغییرات به عدد ۹ برسد، دولت از حدنصاب خواهد افتاد. یعنی دولت در مرز خطرناکی قرار دارد، به خصوص آنکه سال آینده مجلس تازه‌ای روی کار می‌آید و شاید بخواهد برای نمایش حضور خاص و تاثیرگذارش در نخستین گام دست به ترکیب دولت بزند و چند وزیر را زیر تیغ استیضاح ببرد. این شرایط با تغییراتی که تا کنون داشته دولت را در شرایط سختی قرار می‌دهد، اما ممکن است این ریسک را بپذیرد.

برندگان و بازندگان بحران‌ها

بحران به همان اندازه که هر بار عین هیولا و خوره به جان جامعه می‌افتد، به همان میزان نیز می‌تواند زایا باشد. جنگ تمام شد، جنگ‌دیده‌ها بازگشتند بر سر خانه و زندگی، کشوری ماند با محدودیت منابع و شهر به شهر خرابه که باید ساخته می‌شد. موضوع سازندگی نخستین راهگشای این وضعیت بود که باید با سرعت پیش‌برود، اما آنها که جنگ‌رفته بودند، آنها که رگ گردن برای انقلاب و وطن گذاشته بودند، معترض شدند که این سازندگی، عدالت اجتماعی را به مسلخ می‌برد. همان‌ها شروع به فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی می‌کنند. فعالیت‌هایی که خاطرات تلخی را به خاطر بسیاری گذاشته است.

از دل همین شرایط، دولت اصلاحات به دنیا آمد که به نوبه خود یک بحران محسوب می‌شد که با همان بدنه فرهنگی و اجتماعی، در تضاد بود. این حاکمیت دوگانه، منجر به زایش جمعیت ایثارگران و آبادگران شد که در ذات خود اصولگرا بودند، اما در غربالگری که انجام داده بودند، چهره‌هایی جدا شدند که تندتر و شاید صریح‌تر بودند. در سال ۸۸ بعد از یک دوره ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد که دولتی پوپولیست تشکیل داده بود، اعتراض علیه پوپولیسم شکل گرفت. تشکیل جبهه پایداری، پادزهر این اعتراض بود که چهره‌ای تند و تیزتر از اصولگرایان را نمایش می‌داد. جبهه‌ای که تاب خودی‌ها را هم نداشت. همان‌قدر که ممکن است از پس هر بحرانی آرامشی باشد، بعد از آرامش هم شاید باید منتظر بحران تازه‌ای بود. بحران هسته‌ای در سال ۹۲ بیخ گلوی اقتصاد را گرفته بود که حسن روحانی و ظریف با کلید آمدند و موضع گفت‌وگو و آشتی با دنیا را مطرح کردند.

پایداری‌ها اما پیش‌تر هم گفته بودند آشتی وجود ندارد، به خصوص وقتی می‌توان بومی‌گرایی و خودکفایی ملی را تقویت کرد. یعنی به ازای هر تز، یک آنتی تز مطرح می‌شود. در دل بحران‌های دی ۹۶ و آبان ۹۸، اصولگرایان به مصلحت زمان با هم ائتلاف کردند تا آن دوران به خیر گذر کند. اما این عبور بدون قربانی نبوده است، چنان که از آن زمان تا کنون چهره‌های مختلفی از اصولگرایان مجبور به حذف شده‌اند تا باقی‌مانده‌ها با نفس بیشتر و سریع‌تر بتوانند حرکت کنند. چنان که هر کدام از بحران‌ها، منجر به حذف میانه‌روهای اصولگرایان شده است، ناآرامی‌های پاییز ۱۴۰۱ نیز تا اینجای کار منجر به تقویت رادیکال‌ها و تثبیت و تقویت مهره‌ها و چهره‌هایی شده است که حتی با خودی‌های اصولگرایان و برادران خود نیز سازش ندارند.

قرعه به نام چه کسی افتاده است؟

اصولگرایان سنتی، با پیدایی اصولگرایان نو کم‌کم حذف و بی‌قدرت و اثر شدند. اما شرایط حتی برای اصولگرایان نو نیز پایدار نماند. چهره‌هایی مانند علی‌اکبر ناطق‌نوری، علی لاریجانی، محمدباقر قالیباف و حتی حسن روحانی با وجود همه تفاوت‌ها همه در گروه اصولگرا دسته‌بندی می‌شدند که یکی‌یکی حذف شدند و در این حذفیات، آقایان تازه‌تری جایگزین شدند که دیگر مشی و رواداری آنها را ندارند و اتفاقا به دلیل همین خصوصیات آنها را حذف کرده‌اند. محمدباقر قالیباف، با وجود آنکه به عنوان یک اصولگرا بر کرسی ریاست مجلس تکیه زده، اما اکنون برای تاخیر در بررسی لایحه صیانت از فضای مجازی و طرح عفاف و حجاب تحت فشار است. این مسیری است که پیش‌تر علی لاریجانی نیز طی کرده و مدام برچسب همراهی با اصلاح‌طلبی یا همراهی با اعتدال و توسعه روحانی را خورده است. برچسب‌هایی که در نهایت او را حذف کرد. به نظر می‌رسد پایداری‌ها، این‌بار قرعه را به نام ضرغامی ضرب کرده‌اند.

23302

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1774757

منبع: خبرآنلاین

کلیدواژه: اصولگرایان دولت سیزدهم عزت الله ضرغامی نواصولگرایان جمعیت ایثارگران اصولگرایان نو جبهه پایداری ریاست جمهوری دولت اصلاحات احمدی نژاد چهره هایی تازه ای

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۹۱۹۲۳۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

عباس عبدی خطاب به نواصولگرایان: آی‌ کیوتان در اندازه گنجشک هم نیست

به گزارش عصر ایران عباس عبدی در اعتماد نوشت: ماجرا این است که آقای مهدی نصیری اعلام کرده که برای یک سفر خانوادگی مدتی را عازم کانادا شده‌ است. وی در چند سال اخیر مواضع به نسبت رادیکالی علیه ساختار موجود داشت و آشکارا هم بیان و تبلیغ می‌کرد.   اتفاقا مواضعی که داشت بخش اصلی اصلاح‌طلبان با آن همراهی نمی‌کردند، هر چند از این نظر که وی منسوب به جناح اصولگرا بود و این حرف‌ها را می‌زد، غیرمنتظره نیست که برخی اصلاح‌طلبان هم مثل اغلب مردم استقبال می‌کردند، چون این مواضع از سوی خود اصولگرایان یا منشعبین آنان زده می‌شد، ولی آقای نصیری هیچ نسبتی با اصلاح‌طلبی به عنوان یک مجموعه‌ای با پیشینه‌ای فکری و سیاسی نداشت و هنوز هم به لحاظ مبانی فکری به مجموعه اصولگرایان نزدیک‌تر است.   البته این فقدان نسبت را نه به عنوان نقطه قوت ایشان می‌گویم و نه به عنوان نقطه ضعف، بلکه یک واقعیت است. ایشان تا زمانی که ایران بودند مواضع رادیکال خود را اظهار می‌کردند، مواضعی که اگر یک نفر از اصلاح‌طلبان اندکی از آن مواضع را می‌گرفت، در چشم به‌هم زدنی بازداشت و بازجویی می‌شد و جایش در زندان بود.   اتفاقا بهترین دلیلی که وی منسوب به اصلاح‌طلبان نیست، همین مصونیت سیاسی و قضایی ناگفته و نانوشته‌ای است که در عمل، مجموعه اصولگرایان از آن بهره‌مندند.   البته آقای نصیری ارتباطات گوناگونی داشت، با اصلاح‌طلبان هم نشست و برخاست داشت، همچنان که با دیگران داشت ولی هیچ‌گاه به عنوان یک فعال اصلاح‌طلب نه خودش را معرفی می‌کرد و نه کسی به چنین صفتی او را می‌شناخت. شاید هم سعی می‌شد که با چند تن دیگر از دوستان خودشان، جریانی به جز اصلاح‌طلبان و اصولگرایان راه بیندازند که نمی‌دانم چرا نشد یا شاید هم از ابتدا در پی آن نبودند.   حالا و پس از طرح رویکردی سیاسی از جانب او، یک روزنامه وابسته به جناح نواصولگرایان نوشته است که «مهدی نصیری «باطن» اصلاح‌طلبان است که «ظاهر» شده است و حالا اصلاح‌طلبان که سال‌هاست با باطنی غیر از شخصیت متظاهرشده خود با مردم و نظام روبه‌رو شده‌اند، از اینکه یک تازه‌وارد قواعد بازی را رعایت نکرده (یا هنوز نیاموخته) و باطن آنان را آشکار کرده است، به‌شدت دلخور و هراسان شده‌اند و در اقدامی سیستماتیک هر روز یکی از آنان، تکذیب و رد و تکفیر نصیری را برعهده می‌گیرد.   غافل از آنکه وقتی چندین سال است تریبونی برای اظهارات او شده‌اند، حالا که یک‌باره نصیری به صحرای سلطنت و براندازی و ضدانقلابی‌گری محض زده است، دیگر کسی از اصلاح‌طلبان نمی‌پذیرد که نصیری را از خود ندانند.»   ابتدا بهتر بود که پیش‌تر با دوستان خود هماهنگ می‌کردند، زیرا اغلب کسانی که موضع مطلوب رسمی گرفته‌اند به درخواست دوستان همان روزنامه بود. مگر آنان که نقدی بی‌طرفانه داشتند. علت نیز روشن است.   من در گفت‌وگویی با خبرآنلاین در همین مورد گفتم که چرا جناح حاکم در این موضوع سکوت کرده است؟ در درجه اول چون حرف‌های خودشان در نقد آقای نصیری را موثر نمی‌دانند. به علاوه نمی‌خواهند شرمندگی حضور وی در جناح متبوع را یادآور شوند و مسوولیت افکار و رفتار متضاد خود را بپذیرند، افکار و رفتاری که موجب این‌گونه ریزش‌ها شده است. اگر آقای نصیری جایی در میان اصلاح‌طلبان برای خودش می‌یافت احتمالا به آن سوی آب نگاه نمی‌کرد.   گرچه این نحوه نوشتن ناشی از بی‌صداقتی و دورویی است، ولی بی‌عقلی نیز در آن موج می‌زند. چرا؟ فرض کنیم که ادعای نویسنده درست باشد. آیا یک لحظه پیش خود فکر نکرده که اگر اصلاح‌طلبان هم سلطنت‌طلب شده باشند، حتما افراد با گرایش‌های فراتر از اصلاح‌طلبی هم شده‌اند، پس چه کسی برای سیاست رسمی می‌ماند؟ شما که حداکثر ۱۵درصد (با ارفاق) بیشتر نیستید، آن‌هم ۱۵درصد که به لحاظ متغیرهای اصلی جامعه جزو بخش‌های ضعیف‌تر و کم‌اثرتر است.   اگر اندکی، فقط اندکی درایت بود، حتی باید آقای نصیری را هم به نحوی توجیه و اصرار می‌کردید که وی هم طرفدار سلطنت نیست، حالا یک حرفی زده، وقتی دید که نظراتش درست نیست برمی‌گردد و... ولی به جای اینها یک مجموعه اصلی انقلاب که بسیار فراتر از کل اصولگرایان هستند را نیز باطن‌شناسی می‌کنید و نصیری را باطن آنها می‌دانید. آی‌کیو، در اندازه گنجشک هم نیست. کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: انتقاد تند ابطحی از مهدی نصیری: پوست خربزه زیر پایت انداخته اند مهدی نصیری و توهم اتحاد

دیگر خبرها

  • افشاگری تازه؛ پخش فایل صوتی جنجالی ظریف، عمدی و برای پالس به آمریکا بود!
  • تذکرکاظم صدیقی به دولت درباره برخورد با مردم!
  • مادری که عمرش را پای معلم شدن دختر ناشنوایش گذاشته است
  • وارن بافت سهام اپل را فروخت | تلاش برای تصاحب بازار کشور های آسیای میانه
  • حمله تند عباس عبدی به اصولگرایانی که مهدی نصیری را اصلاح‌طلب می‌دانند
  • عباس عبدی خطاب به نواصولگرایان: آی‌ کیوتان در اندازه گنجشک هم نیست
  • حمله تند عباس عبدی به اصولگرایانی که مهدی نصیری را اصلاح‌طلب می دانند/ عقل هم چیز خوبی است
  • ببینید | واکنش جالب چهره سیاسی نزدیک به قالیباف به اختلافات شدید اصولگرایان در مجلس دوازدهم
  • دیدار میانه جدولی‌ها برنده نداشت + خلاصه بازی
  • مذاکره جمهوری آذربایجان و اروپا برای توسعه کریدور میانه